احساس
یک شب مردی خواب عجیبی دید : او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم می زند روی آسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند.در همه ی آن صحنه ها دو ردیف رد پا روی شن ها دیده میشد یکی از آنها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود،هنگامی که آخرین صحنه جلوی چشمش آمد دید که بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود.او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه سخت ترین دوره ی زندگی را از سر گذرانده این موضوع او را ناراحت کرد و به خدا گفت خدایا تو به من مگه نگفته بودی که در تمام طول راه با من خواهی بود ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین دوره ی زندگی ام فقط یک جفت رد پا دیده میشود سردر نمی آورم که چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی . خداوند جواب داد: من تو را دوست دارم هرگز ترکت نخواهم کرد-دوره ی امتحان و رنج یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت ردپا می بینی-زمانی است که من تو را در آغوش خود گرفته ام. ******************** روزگارا تو اگر سخت به من میگیری باخبر باش که پژمردن من آسان نیست گرچه دلگیرتر از دیروزم گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند لیک باور دارم دلخوشی هایم کم نیست زندگی باید کرد *********** در میان دست هایت عشق پیدا میشود زیر باران نگاهت نسترن وا میشود با عبور واژه ها از گوشه ی لب های تو مهربانی خوب معنا میشود *********** عجب جوش و خروشی بود عشقت خراب باده نوشی بود عشقت بهشتم را به سیبی داد بر باد عجب آدم فروشی بود عشقت ************ دلتنگم برای کسی که مدت هاست بی آنکه باشد هر لحظه با من زندگی می کند ********** در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند همیشه سبزند و آنان که محبت ها و دوستی ها را بر قلبشان برافراشته اند همیشه به یاد انسان می مانند ********** مردن و گم شدن از ماست نه از فاصله!!! گرچه دیگر همه جا پر از جدایی شده مشکل از طاقت دل هاست نه از فاصله!!! *********** عشق هم آغوشی نیست مهر تو اگر به هستی ما افتاد دگر به سرش خیال فراموشی نیست ************ وقتی عصبی هستید مواضب حرف زدنتون باشید چون عصبانیت شما فروکش میکند ولی حرفاتون یه جایی باقی میمونه برای همیشه،دیگه از بین نمیره *********** باز آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد / یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی کسی ز جان سیر نشد ************ کمی گیجم کمی منگم عجیب است !! پریده بی جهت رنگم عجیب است!! تو را دیدم همین یک ساعت پیش برایت باز دلتنگم عجیب است!! ************ و در پایان: می خوام اینو بگم که هیچوقت راجبه کسی زود قضاوت نکنید اگه کسی یه جای کارش میلنگه یا یه چیزیش درست نیس سریع راجبش قضاوت نکنید چون خیلی وفتا ما اشتبا میکنیم درست مثل این افراد مشهور که هیچکی حتی فکرشم نمی کرد: بت هوون=ناشنوا بود،همه ی افراد خانواده او ناشنوا بودند-بهترین موسیقی دنیا رو کسی نوشت که ناشنوا بود. میلتون=هنگامی که بزرگترین آثار ادبی می نوشت نابینا بود. چرچیل=در کلاس ششم و چندین واحد دانشگا رد شده بود . هلن کلر=بلافاصله بعد از تولدش لال،کر ،کر بود. رابرت برنرز=یک پسر بچه ی بی سواد در روستایی بود که بسیار هم فقیر بود. آلبرت انیشتین=تا 4 سالگی حرف نمیزد و تا 7 سالگی نمیتونست بخونه و میگفتن خنگه! در قضاوت کردن عجول نباشید!!!
نظرات شما عزیزان:
قالب وبلاگ : فقط بهاربيست |